بیش از اینها می توان خاموش ماند

روی دست خودم مانده ام. خسته ام

خسته نه... خسته واژه خوبی نیست. چه چیزی می تواند توصیف کند حال این روزها را؟

چه کلمه ای را یارای وصف این حال، این بغض، این غم است؟

کلام نارسا است... چشمانم خیره و باز نگاه می کنند. زبانم لال. تنم مسخ. فقط با چشم باز نگاه می کنم. کجای کابوس ها ایستاده ام؟ چقدر از این شب شوم مانده؟

٩ آبان

نوشته شده در دوشنبه ۱۴۰۱/۰۸/۰۹ساعت توسط فهیمه | |

Design By : Mihantheme