بیش از اینها می توان خاموش ماند

جلسه ی پیش دفاع 

باورم نمی شود که بالاخره به تهش رسیده... دارد تمام می شود همراه این تابستان و من بعد از ۵ سال فارغ می شوم... از رساله... از زنان شاهنامه... از فردوسی و دانشگاهش...

کارهای زیادی مانده اما این باور به این که تهش رسیده خیلی خوب و لذت بخش است. دوست دارم از اول مهر بیشتر کتاب بخوانم. بیشتر روی کارم و روش های خلاق تمرکز کنم. با اولین بوی پاییز همراه دخترها قدم بزنم و رب انبار کنم... شوری... ترشی... با آوا کنار هم ورزش کنیم. برای آوین کتاب های می می نی بیشتری بخوانم. غذاهای تازه ای بپزم. به جاهای تازه ای همراه رضا سفر کنم. شاید بالاخره همپای کوهش شدم و به صدای باد بالای قله ها دل سپردم.

خدایا شکرت. از تو ممنونم. در متن سپاس گزاری پیش از همه از تو ممنونم... 

نوشته شده در چهارشنبه ۱۴۰۱/۰۵/۰۵ساعت توسط فهیمه | |

Design By : Mihantheme